زندگی همین است!

ساخت وبلاگ

شده یک روز ِکامل بی خبر از دنیا و اتفاقاتش باشی؟ پیچ تمام بلندگوها و آنتن تمام خبرگزاری ها را ببندی و جمع کنی و یک کنار بگذاری. بعد نگاه کنی به آسمان و گنجشک هاش! ابرها و زردی برگ های رقصان توی هوا... جیغ بچه ها موقعی که از مدرسه تعطیل می شوند. صدای گوشخراش موتوری و وانتی و دود و گاز اتوبوس و تاکسی... قد و بالای یار را توی خیالت دید بزنی که دارد از دور می آید و توی دلت قنج برود از دیدنش!... خانه را پر کنی از عطر نان تازه ای که خودت پخته ای و چای هل!... بعد یک چشمت به ساعت باشد و یک چشمت به ماشین حساب!... انتظار بکشی و حساب کنی!... یار تا چند دقیقه دیگر می رسد و تو دلت می خواهد حساب و کتاب خرج ماهیانه تان را پیش از آمدنش جمع و جور کرده باشی!... بعد خنده ات بگیرد به تقویمی جیبی گل گلی ات! با آن جلد صورتی مخمل و برگ های نسکافه ای رنگش! که تا پیش از ازدواج، تاریخ تک تک قرار ملاقات ها و اتفاقات دونفره تان را تویش نوشته ای و درست از فردای روز ازدواج، برگ به برگش پر شده از اجاره خانه و قبض برق و شارژ و نان و میوه و کرایه تاکسی!...

تک زنگ کوتاهی توی اتاق می پیچد و پشت بندش صدای چرخیدن کلید توی قفل در می آید. تا می آیی بلند بشوی و دفتر حساب و کتابت را جمع کنی، قد و بالای یار از پشت در پیدا می شود. لبخند می دود روی لبهاتان... دست ها به نشانه ی آغوش از هم باز می شوند و بوسه ای روی لب ها می نشیند... محو می شوی در تصور این تصویرها و صدای گنجشک ها از پشت پنجره با خنکی سمج پاییزی توی اتاق می ریزد...

- : " جانی باورت می شه این ماه نزدیک پونصد تومن خرج خورد و خوراکمون شده؟!! "

+ : " نه بابا!!..."

 

بندباز...
ما را در سایت بندباز دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dbandbazo بازدید : 154 تاريخ : شنبه 9 آذر 1398 ساعت: 18:15