از بیشعوری مسئولین

ساخت وبلاگ

برای پیدا کردن یک خانه استیجاری در شهری که بزرگ شده ام، به مشکل خورده ایم! تمام خانه های قدیمی که به نسبت آپارتمان های قیمت کمتری دارند، توسط خانواده های مهاجرین اجاره شده اند! آن هم به قیمت های گزافی که اصلا ارزش اش را ندارد. ایرانی که از پول بدش نمی آید! یک خرابه را هم اگر ببیند خواهان دارد، به قیمت خون پدرش اجاره می دهد!

مهاجران افغانستان هم معمولا سه - چهار خانواده می شوند، پول هایشان را روی هم می گذارند و یک خانه را دربست رهن می کنند. و وقتی هر روز تعداد ورودشان به این شهر کوچک، بیشتر می شود، خانه ها قیمت پیدا می کنند! قیمت ها بالا و بالاتر می روند!! و هیچ کدام از مسئولین و ناظرین و ضابطین هم عین خیالشان نیست! اصلا کسی به روی مبارکش نمی آورد که چهره ی شهر تغییر کرده است! آدم توی شهر خودش راه می رود و همه چهره ها را مهاجر می بیند!

رفته بودیم دیدن چند خانه، بعد از بازگشت حال هر دویمان خراب شده بود! به قول جان فکر می کنی داری توی کابل قدم می زنی... مجبور شدیم یک ساعتی را روی نیمکت یک پارک بنشینیم تا حالمان کمی بهتر بشود. مهاجرت بی ضابطه، در این وضعیت اقتصادی افتضاح، باعث می شود منابع محدود شهرها، برای اهالی بومی آن شهر، نایاب بشود. نیروی کار ارزان و بدون بیمه، از بین مهاجران انتخاب می شود و فرصت های شغلی برای اهالی شهر از دست می رود.

هر چیزی حدی دارد! من نمی توانم توی شهر خودم یک خانه شصت متری اجاره کنم! باید بروم شهر دیگری و تمام مشکلات و مسائل را بخاطر بیشعوری مسئولین بیشتر از پیش تحمل کنم... .

.

.

بندباز...
ما را در سایت بندباز دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dbandbazo بازدید : 41 تاريخ : دوشنبه 3 مهر 1402 ساعت: 14:28