تبریک میگم!!

ساخت وبلاگ

این روزها بیشتر از هر چیز دیگه ای به شنیدن یک خبر خوب نیازمندم! نه تنها من! خیلی ها...

امسال دو بار این جمله ی کوتاه رو شنیدم! یک بار از زبان صاحبخانه که یک روز مانده بود به روز تولدم، زنگ زد و گفت تولدت مبارک!! و من شاخ درآوردم! بعد از چند دقیقه معلوم شد که رفته بوده سراغ قرارداد اجاره خانه و دنبال شماره ی املاکی گشته و بعد از صلاح و مشورت با بنگاهی به این نتیجه رسیده است که اجاره ی سال جدید را کم گفته و باید بیشتر بگوید! همانجا بوده که تاریخ تولد من را دیده و خلاصه تبریک تولدم را با خبر افزایش دوباره ی اجاره خانه مزین کرد!... دومین بار هم از زبان مامان شنیدم. همین دو روز پیش. وقتی که بی صبرانه منتظر بودم تا ببینم مالک خانه ای که تازه پیدا شده بود و همه چیزش برایمان عالی بود و اگر می شد اجاره اش کنیم، کلی برنامه های زندگی مان جلو می افتاد. گوشی ام زنگ خورد. مامان بود. صدایش یک جورهایی شاد و غمگین بود! تبریک میگم! انگاری خدا با دل شوهرته که دوست نداره بیاد اینجا! صاحبخونه گفته خونه ش رو یکی از فامیل هاش با قیمت بالاتری اجاره می کنه... . خلاصه اینکه امسال هم علی رغم میل باطنی ام باید اینجا بمانیم. با کرایه ای دو برابر سال قبل و دوری از تمام خانواده و غربتی که مثل خوره به جان روح و ذهنم افتاده است.

این روزها بیشتر از هر چیز دیگه ای به شنیدن یک خبر خوب محتاجم! و خسته شدم از اینکه منتظر شنیدن این خبر خوب باشم. خودم باید به خودم یک خبر خوب بدهم! خودم باید به خودم بابت یک اتفاق تازه تبریک بگویم!

بندباز...
ما را در سایت بندباز دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dbandbazo بازدید : 17 تاريخ : جمعه 8 دی 1402 ساعت: 19:12