زیبایی ها

ساخت وبلاگ

انصاف نیست. حقیقتا هر چقدر بیشتر فکر می کنم، بیشتر می فهمم که انصاف نیست!

دارم درباره ی پدیده ها حرف می زنم. و زیبایی شان؛ وقتی که به یکباره، تو را در گوشه ای گیر می اندازند و یقه ات می کنند! و تو هیچ وقت ِهیچ وقت نمی توانی بفهمی که آن پدیده به راستی زیبا بوده است؟ ( آیا هیچ واقعیت زیبایی وجود دارد؟) و یا به چشم تو، از دید تو، از نگاه تو زیبا به نظر می رسیده است؟!

به راستی که این نهایت بی انصافی ست؛ وقتی که همه ی وجودت از درک یک زیبایی، به وجد آمده است، از خودت می پرسی: آیا واقعا این همان چیزی ست که وجود دارد؟ یا من اینگونه می بینمش؟ آیا این پدیده ذاتا زیباست؟ یا به پندار ِمن اینگونه زیبا می آید؟!

می شود مثلا راه بیافتی دور ِشهر و از هر کسی که در برابرت سبز می شود، بپرسی: " آقا... خانم... "این" به نظرتان زیبا نیست؟!..."

"این" یعنی؛ این آدم، این نقاشی، این گل، این ماشین، این خانه، این اتفاق حتی! مثلا مرگ! مثلا تولد!... مثلا عشق! این بازی ِزیبایی نیست که ما با هم شروع کرده ایم؟!...

شما هم فکر کنید. حتم دارم که شما هم با خودتان به این نتیجه می رسید که بی انصافی بزرگی در حقمان شده است! و بدتر از آن حتی! زشتی ها هم اینگونه اند! و تو هیچ وقت نمی توانی صافی چشم و ذهنت را ثابت فرض کنی! حتی با یک ساعت قبلت هم قابل مقایسه نیست... چه بی شمار عاشق که به یک لحظه، از چشم معشوق می افتد... چرا که نگارش، زیبایی دیگری را یافته است... .

 

بندباز...
ما را در سایت بندباز دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dbandbazo بازدید : 181 تاريخ : پنجشنبه 16 اسفند 1397 ساعت: 16:38