تعادل یافتن (2)

ساخت وبلاگ
 

همه ی ما بخش های گمشده ی شخصیتمان با هم فرق دارد. به همین دلیل است که سلیقه های افراد نیز با هم تفاوت دارد. چرا که هر کسی بسته به نیاز درونی اش، مجذوب یک اثر هنری می شود. و در اثر همین جذب شدن است که از درون به تعادل می رسد. دیده اید مثلا یک نفر از شنیدن یک موسیقی تند آذری، آنچنان به وجد می آید که در حد وسع مکانی اش شروع به رقصیدن می کند؟! و برعکس، یک نفر ترجیح می دهد در اتاقی خلوت نشسته و با گوش سپردن به موسیقی بی کلام، مدیتیشن کند. یا در نقاشی؛ اگر شما کارمند اداره ی ثبت احوال در شهری آرام و ساکت باشید و زندگی تان مثل گردش ساعت یکنواخت باشد، به تنها چیزی که نیاز ندارید یک تابلوی نقاشی مینیمال است! شما نیاز دارید به موسیقی بندری یا همان آذری گوش بدهید و مثلا نقاشی های فریدا کالو (معادل ایرانی اش را الان حضور ذهن ندارم) را تماشا کنید. شکلی از هنر که روحیه ی خموده ی شما را بازسازی کند.

به همین دلیل است که سلیقه های مردم درباره ی زیبایی تا این اندازه با هم فرق دارد. چرا که هر کسی بسته به نیاز درونی خودش، به دنبال چیزی می گردد که آن نیاز را برآورده سازد. و روح پرتلاطم او را آرام کند. 

هر اثر هنری سرشار از فضاهای روانی و اخلاقی خاص خودش است. مثلا یک تابلوی نقاشی می تواند آرام باشد یا بی قرار. با شهامت باشد یا محافظه کار. فروتن باشد یا با اعتماد بنفس، حتی مذکر باشد یا مونث! همه ی اینها هستند که باعث می شوند ما یک تابلو را بر دیگری ترجیح بدهیم چرا که تنها آن تابلو می تواند شکاف های روانی و احساسی ما را پر کند.

و در نهایت، وقتی به یک اثر هنری می گوییم زیبا که خصلت های خوبی را که خودمان نداریم، در آن اثر پیدا کنیم. انگاری تشنه ی هنری هستیم که ضعف های درونی ما را جبران کند و کمکی باشد برای رسیدن به مرحله ای که در آن از خودمان احساس رضایت داریم! و اینگونه است که هنر این قابلیت را دارد که ما را به کمال باطنی امیدوار کند.

 

اثر: هانیبال الخاص

 


برچسب‌ها:
تعادل روانی, هنر, نقاشی, هنردرمانی, زیبایی بندباز...
ما را در سایت بندباز دنبال می کنید

برچسب : تعادل,یافتن, نویسنده : dbandbazo بازدید : 197 تاريخ : جمعه 27 مرداد 1396 ساعت: 14:45