ای عرش کبریایی چیه پس تو سرت؟!

ساخت وبلاگ
 

نمی دونم تا حالا این حس رو داشتید که کائنات اسگول تون کرده باشه یا نه؟ من دقیقا الان این حس رو دارم. البته بارها قبلا هم پیش اومده بود اما نه به این ضایعگی! بچه هایی که منو از نزدیک می شناسند، می دونند که سابقه ی کاری مالی و دفتری طولانی مدتی داشتم. منتها تجربه های کاری ای که از سر گذروندم، اونقدر سخت بودند برام که ناچار به بازنشستگی زودتر از موعد رو آوردم! (فکر نکنید بیمه، بازنشستگی میده بهم! نه!) مجبور شدم برای حفظ سلامتی جسم و روانم، برای مدتی، دور کارهای مالی و اداری رو خط بکشم و به سمت هنر برم. ( در واقع کار کردن در محیط های صنعتی و تولیدی کارخانه ها، اصلا قابل مقایسه با پشت میز نشینی یک خانوم حسابدار در شرکتی خدماتی نیست.) بله. خلاصه اینکه چهار سال زمان گذشت تا بتونم کمی خودم رو توی هنر و نقاشی پیدا کنم. منتها با وجودیکه راه های مختلفی رو امتحان کردم، دیدم در حال حاضر و با وضعیت رکود اقتصادی، به هیچ وجه نمی شه از طریق هنر، به درآمدی حداقلی حتی رسید. این شد که بعد از پنج سال هزینه کردن، و همکاری کردن با کانون پرورش فکری، آموزشگاه ها و کلاس های خصوصی و و و... امسال مجددا به کارهای مالی و دفتری رو آوردم... بماند که در تجربه ی اول، بیشتر از دو ماه نتونستم همکار سادیسمی مو تحمل کنم! (صد رحمت به فضاهای کاری دهه ی هشتاد) و گفتم خداحافظ!... این روضه رو برای این خوندم تا برسم به اینجا که در نهایت تصمیم گرفتم برم توی کار نقاشی روی پوشاک. با یکی از بچه ها، کمی برآوردهای اولیه رو کردیم. امروز هم از صبح، از شهرداری این منطقه به اون منطقه و معاونت اجتماعی و هنری و دانشگاه و ... برای گرفتن تخفیف در غرفه های صنایع دستی (لامصب ها تا 250 تومن برای یک شب می گیرند، اونم ده شب رو یک جا!) که خلاصه همه شون گفتند نه!...نمی شه و این حرف ها... وقتی رسیدم خونه، به حدی خسته بودم که حالم از هر چی هنر و کار و کارآفرینی به هم می خورد... . حالا اینو داشته باشید که من هر بار میرم سمت کارهای دفتری، شاگرد پشت شاگرد برای نقاشی زنگ می زنه!! چون مدت سه سالی مربی کودک بودم. از این طرف حالا که تصمیم گرفتم بی خیال دفتر و دستک بشم و بشینم عین آدم توی رنگ غلت بزنم! کار دفتری پیدا می شه برام. و مثلا همین الان یکی از دوستان شماره داده و تماس گرفتم و خب، وسوسه کننده ست دیگه!!... یعنی به همین برکت قسم، دم خدا گرم! یه جوریی اسگول کرده آدمو که نگو!!... نه می تونم بخندم نه گریه م میاد!... همینطوری واموندم این وسط!! شما جای من بودید چیکار می کردید؟!

 

اثر: Andy Warhol (کاملا بی ربط به پست)

 


برچسب‌ها:
کائنات, اسگل, کار, کارآفرینی, هنر بندباز...
ما را در سایت بندباز دنبال می کنید

برچسب : عرش,کبریایی,چیه,سرت؟, نویسنده : dbandbazo بازدید : 202 تاريخ : جمعه 27 مرداد 1396 ساعت: 14:45