بندباز

متن مرتبط با «داستان زندگی من» در سایت بندباز نوشته شده است

من خواب بودم و ستاره ی کوچکی داشت متولد می شد

  • بازویم بین پنجه های بزرگ و قوی اش گیر افتاده بود و دندان های نیش ِ هولناکش را توی گوشت کف دستم فرو می کرد!! درد تا مغز استخوانم می دوید اما اثری از خون نبود!! فشار آرواره اش مدام بیشتر و بیشتر می شد و, ...ادامه مطلب

  • ما دشمنان خونی ...

  •  نادونی چیز عجیب و غریبی نیست اما تاثیرات خیلی عجیب و غریبی داره! یکی - دو ماهی بود که از صدای راه رفتن مستاجر طبقه ی بالایی عاجز شده بودیم. صدای قدم هاش بدجوری روی مخ بود. انگاری با زانوهاش راه می رف, ...ادامه مطلب

  • ورود خانم ها / آقایان ممنوع

  •  بعد از مدت ها فاصله از کتابخوانی، خصوصا کتاب های ایرانی، به طور تصادفی با یک نویسنده ی جوان و بسیار خوب ِ ایرانی آشنا شدم. آرش عباسی در دو نمایشنامه ی این کتاب ِجمع و جور، فضای سیاسی و اجتماعی ایران , ...ادامه مطلب

  • گناهی به اسم زندگی

  • تمام شماهایی که دلتان لک زده است برای جنگ! با شماهایی هستم که تک تک سلول های بدنتان له له می زند برای کشتن؛ لطفا بیایید و جلو بیافتید! این شما و این میدان. بفرمایید! بروید بکشید و کشته شوید! اما لطفا , ...ادامه مطلب

  • حکایت کن از بمب هایی که من خواب بودم و افتاد... *

  • به خودم قول داده بودم که دیگر خبرها را دنبال نکنم. حتی دیشب قبل از خواب، گوشی ام را جایی دور از خودم گذاشتم که مثل سابق صبح بعد از بیدار شدن، ناخودآگاه نروم پی ِاخبار! همان دیشب فهمیدم که به اندازه ی , ...ادامه مطلب

  • خوابهایی که مال من نیستند

  • -: " جانی! من دیشب خواب چی می دیدم؟!"خنده اش می گیرد: " تو خواب می دیدی، از من می پرسی؟! "-: " یادم نیست چه خوابی بود. هر چی بود، خوب کردی بیدارم کردی. داشتم اذیت می شدم...".چندین شب است که مرتب دارم , ...ادامه مطلب

  • زندگی در فرا متن!

  • " واقعا مزخرف بود!! هر اثری بالاخره باید برای خودش یه فرمی داشته باشه. این هیچی نداشت. اجراها داغون، صحنه داغون... همه چی پخش و پلا... ". این را آقای حاتمی گفت. از شدت تاکیدش روی کلمه ی مزخرف، یاد ِتق, ...ادامه مطلب

  • ما در زندگی چه چیزی را تحسین می کنیم؟

  • آیا ما در زندگی, مان چیزی داریم که قابل تحسین, کردن باشد؟ در عصر حاضر وقتی که رسانه ها از هر طرف و در هر ساعت، چشم و گوش ما را با عناوین مختلف از صحنه های جشن و میهمانی، افتخارات و موقعیت های شغلی و تحص, ...ادامه مطلب

  • تحسین زندگی به کمک هنر

  • کمتر کسی پیدا می شود که موقع نوشیدن یک نوشابه، به قوطی آن دقت کند. اما هنرمندی مثل جسپر جونز، تندیسی از دو قوطی نوشابه برنزی می سازد و ما را وا می دارد تا این بار در مقابل شکل و ظاهر این شئی مکث کنیم , ...ادامه مطلب

  • زندگی همین است!

  • شده یک روز ِکامل بی خبر از دنیا و اتفاقاتش باشی؟ پیچ تمام بلندگوها و آنتن تمام خبرگزاری ها را ببندی و جمع کنی و یک کنار بگذاری. بعد نگاه کنی به آسمان و گنجشک هاش! ابرها و زردی برگ های رقصان توی هوا..., ...ادامه مطلب

  • ما به زندگی مدیون * هستیم

  • نمی دانم تعریف شما از دیدگاه شخصی چیست؟ و آیا داشتن آن را برای یک فرد در طول زندگی - اش ضروری می دانید یا نه؟ اما من فکر می کنم در طول مسیر زندگی - ، زمان ها و اتفاقاتی رخ می دهد که اگر انسان در آن لحظه، ا, ...ادامه مطلب

  • در چشم ِمن...

  •  ... تمام دیشب را تا حوالی سحر، باران می بارید... و من فکر می کردم به بازی برد و باختی که حقیقت ندارد اما همه مان به طرز عجیبی به آن ایمان داریم... و من فکر می کردم به تنهایی... به اینکه حتی اگر در این بازی، تو را هم باخته باشم، لااقل بخت بردن ِخودم را داشته ام... فقط نتوانسته بودم از خودم، از این بازی بگویم و باز مثل همیشه، حوالی آن وقتی که نباید، لال شده بودم... و در همین گنگی، باران را صدا کرده بودم... .by: Fransic Baconپ.ن: زیر ِآن باران، حضور پرمهر دوست، زیبا بود .برچسب‌ها: Let's block ads! بخوانید, ...ادامه مطلب

  • مرلین و آدری در کارگاه من (پست ثابت)

  •  دوستان هنردوست و هنرمند عزیز، اخیرا فیلمی از نقاشی هام! ساختم با بازی مرلین مونرو و آدری هپبورن! یعنی اگه نبینیدش، واقعا از دستتون رفته! ضمنا مدیونید اگر فکر کنید این فیلم تبلیغاتی بوده و اشاره به بیزینس جدیدم دارم! منتها فقط اینم باید یادآوری کنم که تست کنترل کیفیت هم درون لگن و با آب سرد و شامپو به عمل اومده و در نهایت هر دو بازیگر نازنین و دوست داشتنی، جان سالم به در برده اند! لینک دانلود : فیلم بندباز نمیگم به این فیلم رای بدید تا من برنده بشم، اما میگم که هر گونه سفارش ِکار از سوی شما دوستان پذیرفته می شود. حتی شما دوست عزیز! ( بله شمایی که توی فکرید یه کادوی منحصر به فرد به عزیزتون بدید,مرلین,آدری,کارگاه,پست,ثابت ...ادامه مطلب

  • من گیج می زنم یا چی؟

  • تازه گی ها (یعنی فکر می کنم که تازه گی ها، شاید هم از پیش ترها!) اتفاقاتی می افتد که آدم انگشت به دهان می ماند. مثلا بابت کاری، با دوستی صحبت می کنی و کلی قرار و مدار و ده بار زنگ و روضه و حرف و حدیث و ماه ها انتظار برای پیدا کردن ِکار و اینکه خاطرت جمع من هواتو دارم. آخرش قرار می شود که فردا بروی ب, ...ادامه مطلب

  • داستان بزدلی های مردانه

  • پای حرف های آن مرد که می نشینم، خیلی برایم جالب است! راستش را بخواهید، من پای حرف هایش نمی نشینم، اون دارد مدام حرف می زند. مثل قحطی زده ای که به آب و آذوقه رسیده باشد. اما باز هم نه. نه تنها در برابر من، که در مقابل همه همینطور است. عطش حرف زدن دارد این مرد! برایم عجیب است. از همه چیز و همه کس حرف , ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها